۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۴۶۱۵۹
تاریخ انتشار: ۰۰:۱۵ - ۰۷-۰۴-۱۴۰۱
کد ۸۴۶۱۵۹
انتشار: ۰۰:۱۵ - ۰۷-۰۴-۱۴۰۱
نبردهای ایران و پرتغال؛ ‌قسمت اول: اشغال هرمز

ببینید| وقتی کشتی‌های مرگ به ایران آمدند

ببینید| وقتی کشتی‌های مرگ به ایران آمدند
پرتغال می‌خواست کل اقیانوس هند را در اختیار داشته باشد و اشغال تنگه هرمز را هم در برنامه خود گذاشت. ایران صفوی، مشغول جنگ با عثمانیان بود که ناگهان بلای پرتغالی بر سرزمینش فرود آمد.

کیفیت پایین:

کیفیت خوب:

عصر ایران؛ محسن ظهوری - فرمانده پرتغالی دستور حمله می‌دهد. جزیره هرمز زیر آتش توپخانه قرار می‌گیرد و راهی برای نجات آن نیست. آلفونسو دو‌آلبوکرکی دریانورد پرتغالی از آن سوی دنیا آمده تا تنگه هرمز در خلیج‌فارس را اشغال کند. ایران در حال نبرد با همسایه خود است و کشتی‌های پرتغالی سرتاسر اقیانوس هند را از آن خود کرده‌اند. جنگی نابرابر که اوضاع خلیج‌فارس را برای همیشه تغییر می‌دهد.

داستان نبرد ایران و پرتغال، ماجرایی طولانی و غم‌انگیز است. در این فیلم قسمت اول آن را می‌بینید که به اشغال هرمز می‌پردازد. قسمت دوم و پایانی این ماجرا را هفته آینده خواهید دید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قسمت دوم این مجموعه:

نبردهای ایران و پرتغال؛ ‌قسمت دوم: فتح هرمز / ایران به جنگ پرتغال می‌رود

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آلفونسو دوآلبوکرکی اولین دریانورد پرتغالی نبود که به خلیج‌فارس آمد. پیش از او به فرمان پادشاه پرتغال سفرهای اکتشافی در دریا آغاز و اهمیت خلیج‌فارس را دریافته بودند.

پرتغال چاره‌ای جز تسلط بر دریاها نداشت. امپراتوری عثمانی با فتح قسطنطنیه یعنی استانبول امروز، و سقوط امپراتور روم شرقی، راه زمینی اروپا را به شرق بسته و گمرکات سنگینی برایشان گذاشته بود.

در میان کشورهای قدرتمند اروپا، پرتغال فاصله زیادی تا مدیترانه داشت و همین بعد مسافت، کالاهای وارده به این کشور را گران‌تر هم می‌کرد. پس چاره‌ای نماند جز تجارت از راه دریا. ولی مسیرهای دریایی به شرق، در آن زمان برای اروپایی‌ها ناشناخته بود.

پرتغال بزرگ‌ترین نیروی دریایی زمان خود را داشت و حکومت قدرتمندی در منطقه بود. پس پادشاه دستور داد تا سفرهای اکتشافی در دریا برای یافتن مسیرهای تازه در شرق آغاز شود و رهبران مسیحی پرتغال هم جامه دینی به این کار دادند تا اشتیاق برای این کار بیشتر شود. روحانیون مسیحی اعلام کردند که سفرهای دریایی دور دوم جنگ‌های صلیبی با مسلمانان است و وظیفه هر دریانوردی‌ست که خود را به سواحل شرق زمین برساند. دریانوردان پرتغالی هم این سفرهای اکتشافی را نوعی مجاهدت دینی و چیرگی بر دشمنان مسلمان‌شان می‌دیدند و راهی دریاها شدند. گرچه جاه‌طلبی و رسیدن به ثروت، حرف اول را در انجام این سفرها می‌زد، اما این توجیهات دینی برای ایجاد شور و شوق بیشتر در میان سربازان و ملوانان موثر بود.

بارتولومئو دیاس نخستین دریانورد پرتغالی بود که حدود سال ۸۶۶ خورشیدی خود را به پایین‌ترین نقطه در جنوب‌غربی آفریقا رساند؛ به دماغه‌ای که امروز در کشور آفریقای جنوبی است. دیاس نتوانست از این دماغه زیاد دور شود، اما فهمید راه هند از همین مسیر است. دستاورد بزرگی بود. با این کشف، ژان دوم پادشاه پرتغال که به آینده امیدوار شده بود، این دماغه را امید نیک نامید که هنوز هم همین نام را دارد.

حدود یک دهه بعد، واسکو دوگاما موفق می‌شود این دماغه را دور زده و به سمت هند برود. او این کار را با راهنمایی دریانوردی ایرانی‌‌تبار به نام شهاب‌الدین ابن‌ماجد انجام داد تا خود را به اقیانوس هند رسانده و در سواحل غربی شبه‌جزیره  هندوستان لنگر بیاندازد.

از اینجاست که پرتغال متوجه اهمیت خلیج‌فارس می‌شود؛ وقتی پرو دو کوویلیا دریانورد پرتغالی نخستین آمدوشدها را به خلیج‌فارس آغاز می‌کند و گزارش‌های سفرش را ارائه می‌دهد، این اهمیت بیشتر به چشم می‌آید؛ اینکه پرتغال با به دست آوردن خیلج‌فارس، نه‌تنها راه دریایی مدیترانه و اقیانوس هند را در دست خواهد داشت، بلکه یکی از مراکز مهم تجارت در شرق یعنی هرمز را به چنگ می‌آورد. جزیره‌ای در تنگه هرمز با امیرنشینی که آن را اداره می‌کند و خراج سالانه خود را به حکومت مرکزی ایران می‌پردازد. حکومتی که تازه سرکار آمده.

 

در تبریز، شاه اسماعیل صفوی تاج بر سر می‌گذارد؛ در سال ۸۸۰ خورشیدی.‌ او برای رسیدن به حاکمیتی یکپارچه، فرمانرواهای محلی فلات ایران را یکی یکی ساقط یا مطیع می‌کند. شاه اسماعیل بزرگ‌ترین دشمن خود را عثمانیان می‌داند؛ دشمن مشترک ایران و پرتغال، اما پرتغال چه نیازی به جنگ با این امپراتوری دارد؟ آن‌ها به اهمیت دریاها پی برده‌اند و ثروت زیادی که تسلط بر اقیانوس هند برایشان دارد.

آلفونسو دو‌آلبوکرکی کسی است که  این ایده را به پادشاه وقت پرتغال مانوئل اول می‌دهد. او می‌گوید با در دست داشتن سه تنگه هرمز، باب‌المندب و مالاکا، همه اقیانوس هند زیر فرمان پرتغال درخواهد آمد. مانوئل اول هم خود او را مأمور دستیابی به این هدف می‌کند.

سال ۸۸۶ خورشیدی، دوآلبوکرکی با هفت کشتی و ۴۶۰ سرباز به‌سوی خلیج‌فارس حرکت می‌کند. او مرکز دریایی خود را جزیره گوا در هند قرار داده و می‌خواهد هرچه زودتر به هدفش برسد؛ راه دستیابی به تنگه هرمز، جزیره کوچک ولی ثروتمندی است که در شمال آن قرار دارد؛ جزیره هرمز.

 

هرمز یکی از قطب‌های اقتصادی آن روزگار بود. جزیره‌ای که سال‌ها قبلش بندری بود به‌نام جرون و در اختیار  تاجران شهر هرمز؛ شهر آبادی که گفته‌اند به فرمان اردشیر بابکان ساسانی درست شد، اما قرن‌ها بعدش مغولان ویرانش کردند. با متروک شدن شهر کهن، تاجران به جزیره جرون پناه برده و نام آن را به یاد شهرشان هرمز گذاشتند.

هرمز به این ترتیب شد مرکز مهم دادوستد و تجارت در خلیج‌فارس. سرزمینی که با همه بنادر در شمال و جنوب خلیج‌فارس مراوده داشت. جزیره‌ای که سه جهان بزرگ ایرانیان، عرب‌ها و هندی‌ها در آن به تجارت آزاد و بی‌واسطه مشغول بودند.

دوران شکوه آن را می‌توان در میان سفرنامه‌ها یافت؛ در نوشته‌های کسانی چون لودویکو دی‌آرتِما جهانگرد ایتالیایی، جوزف آرتور دو گوبینو پژوهشگر فرانسوی، رالف فیچ بازرگان انگلیسی و عبدالرزاق سمرقندی مورخ ایرانی.

آن‌ها به حضور ۴۰۰ تاجر از ملیت‌های گوناگون در هرمز اشاره کرده‌اند و این جزیره را یادآور زیباترین رویاهای داستان‌های هزارویک شب دانسته‌اند. جزیره‌ای پررونق و پرمشتری که بازرگانان ایرانی، هندی، ترک، عرب، چینی و اروپایی در آن‌جا به خرید و فروش ادویه و پارچه‌های ابریشمین، فرش، اسب‌ و مروارید مشغول بوده‌اند.

دلیل این آبادانی و رونق آن را هم سیاست‌های واقع‌گرایانه امیران هرمز دانسته‌اند که به امنیت تجاری‌اش اهمیت می‌دادند و بردباری و مدارای مذهبی را ترویج می‌کردند تا فرصتی برابر برای تمام بازرگانان از هر دین و مذهبی فراهم باشد. اما پرتغالی‌‌ها همه‌چیز را تغییر دادند.

 

با ورود دو‌آلبوکرکی به هرمز، اجازه دادوستد از بازرگانان گرفته شد. آن‌ها ابتدا مثل دزدان دریایی کشتی‌های تجار و بازرگانان را غارت کرده و به آتش کشیدند. زمانی که دوآلبوکرکی فرمان حمله و آتش را صادر می‌کند، دریانوردان پرتغالی به جزایر و بنادر خلیج‌فارس و دریای عمان یورش برده و شهر به شهر و بندر به بندر پیشروی می‌کنند. مسقط را در آتش می‌سوزاندند و گمبرون در شمال جزیره هرمز را تصرف می‌کنند؛ همان شهری که بعدها بندرعباس نام گرفت. پرتغالی‌ها سپس به جزیره هرمز حمله می‌کنند که امیر آن‌جا خواجه‌عطا با در اختیار داشتن سی‌هزار سپاهی، توان رویارویی با توپخانه قدرتمند پرتغالی‌ها را ندارد. هرمز سقوط می‌کند و پرتغالی‌ها در آن برای خود قلعه‌ای می‌سازند.

اما انگار برای این اشغالگران، فقط تجارت مهم نیست؛ آن‌ها بی‌اندازه بی‌رحم و متعصب‌اند. دماغ و بینی مردم را می‌برند و زن و مرد و کودک را می‌کشند. توپ‌های آتشین کشتی‌های آن‌ها، اسکله‌ها را فتح و سربازان آماده به جنگ‌شان کالاها را غصب می‌کنند. اتفاقی که در سرتاسر آب‌های جنوب آسیا رخ می‌دهد و پرتغال را حاکم بی‌چون و چرای اقیانوس هند می‌کند.

 

در ایران، شاه اسماعیل مشغول فتح سرزمین‌های داخلی فلات ایران و ایجاد سلسله صفوی است. او با قزلباشان خود به بغداد و نجف هم رسیده و از جنوب تا شمال و از خراسان تا ارمنستان را زیر پرچم صفویه برده، اما جنگ با کشتی‌های توپدار پرتغالی‌ها به این راحتی نیست.

هرمز تا آن روز خراج خود را به حکومت مرکزی می‌داد، اما حالا پرتغال مانع این کار شده. میان شاه‌ اسماعیل و دوآلبوکرکی سفیرانی برای حل موضوع ردوبل می‌شود که موضوع بی‌نتیجه ماند. شاه اسماعیل می‌داند که پرتغالی‌ها با عثمانیان دشمن‌اند و می‌خواهد با آن‌ها علیه این دشمن مشترک متحد شود. پس سال ۸۹۲ خورشیدی فرستاده‌ای نزد پرتغالی‌ها فرستاد اما چون نتیجه‌ای نگرفت، خراج هرمز به پرتغال را ضبط کرد.

یک سال بعد وقتی شاه اسماعیل درگیر جنگ چالدران با عثمانی‌ست، دوآلبوکرکی با ۲۶ کشتی جنگی به سمت هرمز می‌آید و دوباره آن را اشغال می‌کند.

به این ترتیب قرارداد اوت ۱۵۱۵ یعنی مردادماه ۸۹۴ خورشیدی میان ایران و پرتغال بسته می‌شود که ایران در ازای چشم‌پوشی از هرمز، کمک‌های جنگی پرتغال را در جنگ با عثمانیان دریافت کند. قراردادی که به آن عمل نمی‌شود.

 

هرمز حالا از دست ایران رفته. پرتغال ایران را تشویق به حمله با عثمانیان می‌کند و نه تنها کمک آن‌چنانی برای صفویان نمی‌فرستد، بلکه کل باج و خراج و دادوستد جنوب ایران را متوقف کرده. کشتار بی‌رحمانه و رفتار بدشان در هرمز شورش‌هایی به پا می‌کند که همه‌شان سرکوب می‌شوند.

صفویان در مخمصه‌ای گرفتار شده‌اند که رهایی از آن ناممکن به نظر می‌رسد. با مرگ شاه اسماعیل اول، شاهان بعدی صفوی یکی‌یکی می‌آیند و می‌روند؛ طهماسب یکم،  اسماعیل دوم و محمدخدابنده. اما هرمز در دست پرتغالی‌ها باقی می‌ماند. شاه پنجم صفوی است که ورق را برمی‌گرداند. داستانش را در قسمت بعدی ببینید.

ارسال به دوستان
#videojsscript